.با یک شکلات شروع شد . من یک شکلات گذاشتم کف دستش . او هم یک شکلات گذاشتم توی دستم . من بچه بودم ، او هم بچه بود . سرم را بالا کردم . سرش را بالا کرد . دید که مرا می شناسد . خندیدم . گفت : « دوستیم ؟» گفتم :«دوست دوست» گفت :«تا کجا ؟» گفتم :« دوستی که تا ندارد » گفت :«تا مرگ؟» خندیدم و گفتم :«من که گفتم تا ندارد»ادامه مطلب
♥ســـایت عــاشقانه آیــ لاو ♥|ilove.r98.ir گفتم ,شکلات ,شکلات گذاشتم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Darkness حداکثر کردن امنیت میهن استور برنامه نویسی ،کتب.مقالات ،نرم افزار آشپزباشی طاقت بیار کالای صنعتی علی حسن زاده فروش لاستیک تندیس خیال